مزینان
مزینان

مزینان

قفل آینه

دل که می‌بندد، مانند املاح و رسوبات آب‌های معدنی در مناطق‌ ییلاقی است. چشمه‌ای که سالم و شفاف است، سالیان متمادی می‌جوشد و سنگ‌ها و ریگ‌های آن شفاف است؛ اما آب‌هایی که املاح فراوان دارند، سنگ‌هایشان رسوب می‌بندد؛ کم‌کم این رسوبات زیاد می‌شود و هم مزرعه را می‌خشکاند و هم راه خود چشمه را می‌بندد. همان آب پنجاه یا پانصد سال قبل بود که راه خود را بست، چون املاح داشت.


قفل دل نیز همین طور است؛ اول غبار است، بعد کم‌کم چرک می‌شود و این چرک، دل را می‌بندد. از این چرک نیز در قرآن کریم نام برده شده است، آنجا که می‌فرماید: «کَلاّ بَلْ رانَ عَلیٰ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛  «رین» همان چرک است؛ کارهایی که کردند، حرف‌هایی که زدند، غذاهایی که خوردند، نگاه‌هایی که کردند، مکان‌هایی که نباید می‌رفتند، اما رفتند؛ همه اینها چرک است. وقتی یک آینه شفاف را غبار گیرد، دیگر جایی را نشان نمی‌دهد؛ این غبار، قفل آینه است.


قفل قلب هم معاصی و گناهان است؛ آنگاه با قرآن مأنوس نخواهد بود و در آن تدبر نخواهد کرد؛ به همین سبب می‌فرماید: «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»؛ معلوم می‌شود اگر کسی با قرآن محشور نبود و در آیات آن تفکر و تدبر نکرد، دلش بسته و قفل است که البته کلید آن توبه است.


سخن از یک میلیون سال یا یک میلیارد سال و امثال آن نیست؛ انسان راهی ابدی در پیش دارد


نورانی شدن کار آسانی نیست، زیرا انسان در یک سلسله لذایذ حرام پیچیده شده است. بهشت را وسط گذاشته و اطراف آن پر از سیم خاردار است؛ ولی جهنم را در جایی گذاشته‌اند که اطراف آن پر از لذایذ و مشتهیات است. این بیان در سخنان نورانی رسول خدا(ص) است که فرمود: «حُفَّتِ الْجَنَّةُ بِالْمَکَارِهِ وَ حُفَّتِ النَّارُ بِالشَّهَوَات‏»؛  یعنی آتش جهنم، محفوف و پیچیده به شهوت‌هاست و گِرداگِرد آن را لذاید فراگرفته است؛ اما بهشت، پیچیده به رنج‌ها و سختی‌هاست و دور تا دور آن را سختی فراگرفته است.


انسان باید این سختی‌ها را تحمل کند تا به بهشت برسد. اگر به طمع خام آن لذایذ و شهوات حرکت کند، هرچه جلوتر می‌رود معتادتر می‌شود؛ تا آنکه گرفتار سوزش جهنم شود. گذشتن از همه این لذایذ و تن دادن به دشواری‌ها نیز کار آسانی نیست. راز این دشوار بودن آن است که انسان راهی ابدی در پیش دارد و زاد و ره‌ توشه این راه ابدی را می‌بایست در هفتاد یا هشتاد سال زندگی دنیا تهیه کند. اگر کسی بخواهد زندگی ابد را با کار هشتاد یا صد ساله تدارک کند، باید شبانه‌ روز کوشش کند، زیرا آنجا سخن از یک میلیون سال یا یک میلیارد سال و امثال آن نیست؛ از همین رو، این صحنه «عَقَبَةٌ کَئُودٌ» است.


خدای سبحان در قرآن کریم به ما فرموده است: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَه»؛ شما همیشه در دشت و هامون راه می‌روید؛ در دشت قدم زدن و راهپیمایی کردن کار آسانی است. شما بیایید گردنه‌های سخت و کتل‌های دشوار را طی کنید تا دید شما وسیع شود. کار کسی که لباس کهنه و مندرس خود را به دیگری می‌دهد و با این عمل می‌خواهد به بهشت برود، در دشت و هامون راه رفتن است؛ اما اگر چند دست لباس نو داشته باشد، یکی را خود بپوشد و یکی را به دیگری بدهد، این، گردنه را پیمودن است. اینکه انسان غذاهای مانده خود را به دیگری بدهد، بدین خیال که با چنین انفاقی به بهشت می‌رود، این عقبه نیست، بلکه این هامون و دشت است که پیمودن آن آسان است.


ذیل همین آیه درباره امام رضا(ع) نقل کرده‌اند: وقتی سفره پهن می‌شد کاسه‌ای خالی طلب می‌کرد و بهترین غذای سفره را در آن می‌گذاشت و دستور می‌داد به مستمند بدهند؛ سپس شروع به غذا خوردن می‌کرد و این آیه را می‌خواند: «فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ»؛ یعنی غذای لذیذ تازه را به مستمند دادن «عقبه» است. پس انسان باید این گردنه‌ها و کوه‌ها را طی کند تا بالا برود و منطقه دیدش وسیع شود.

"آیت الله جوادی آملی"


سرما را نمی‌شود از زمستان گرفت

شخصی از امام جواد(ع) درخواست نصیحت اخلاقی نمود. حضرت فرمود: قبول می‌کنید یا فقط می‌خواهید بشنوید؟ عرض کرد: قبول می‌کنم. فرمود: اگر قبول می‌کنید «تَوَسَّدِ الصَّبْر»؛ صبر را تکیه‌گاه خود قرار بده!؛ اینجا محل امتحان و جای بردباری است. کسی خیال کند اینجا راحتی نصیبش می‌شود به خطا رفته است. مثل اینکه کسی خیال کند می‌تواند زمستان را با یک پیراهن به خوبی زندگی کند؛ چنین کسی اصلاً زمستان را نشناخته است، زیرا زمستان فصل سرما است.

آنکه این نظام را آفرید، قسم یاد کرد که اینجا جای آسایش نیست؛ یکی فشار مالی دارد، یکی فشار خانوادگی، یکی فشار سیاسی، یکی فشار اجتماعی؛ هیچ کس بدون ‌فشار نیست. کسانی هم که وضع مالی‌شان خوب است، با قرص آرام‌بخش می‌خوابند و این‌چنین نیست که آسوده باشند؛ پس هر کسی مشکلی دارد. بنابراین، آسایش در بهشت است.

آدم باید خیلی عوامانه بیندیشد که خیال کند اینجا محل راحتی است. چنین کسی یا اهل قرآن و روایت نیست یا اهل فکر و فهم نیست. چنین کسی اصلاً نمی‌داند این هفتاد تا هشتاد سال یعنی رنج! خدا قسم یاد کرده و فرموده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ»؛ اگر کسی این را فهمید، زندگی‌ خود را تنظیم می‌کند، تعدیل می‌کند و خود را با این شرایط وفق می‌دهد و تنها در این صورت رنج کمتری خواهد کشید.

زمستان سرد است و سرما را نمی‌شود از زمستان گرفت؛ اما می‌توان آن را مدیریت کرد؛ لباس بیشتری پوشید و کمتر اذیت شد.

امام جواد علیه‌السلام فرمود: گوش می‌دهی یا می‌خواهی ما حرفی زده باشیم و تو هم چیزی شنیده باشی؟ عرض کرد: گوش می‌دهم، پس فرمود: «تَوَسَّدِ الصَّبْر».

"آیت الله جوادی عاملی"

امین

ای عشق بیا و بازم از راه ببر

 

از راه به سرمنزل دلخواه ببر

بی‌تاب به دیدن امین می‌رفتم

گل گفت مرا نیز به همراه ببر

 

پاییز رسید و شهر خوش‌رنگ شده ست

دور از تو ولی کمی بدآهنگ شده ست

با گل به ملاقات تو آمد دل من

گل نیز دلش برای تو تنگ شده ست

 

ای غیرت آبدیده! برخواهی خاست

محکم عین عقیده برخواهی خاست

چشمان تو آیینه صبح و سحرند

بیدارتر از سپیده برخواهی خاست