"تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف میزنم. به شبهای شعر و گالریهای نقاشی رفتهام. موسیقی کلاسیک گوش دادهام، ساعتها از وقتم را به مباحاث بیهوده درباره چیزهایی که نمیدانستم گذراندهام. من هم سالها با جلوهفروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیستهام، ریش پرفسوری و سبیل نیچهای گذاشتهام و کتاب «انسان موجود تکساحتی» هربرت مارکوزه را ـ بی آنکه آن را خوانده باشماش ـ طوری دست گرفتهام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتابهایی میخواند، معلوم است که خیلی میفهمد... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشاندهاست که ناچار شدهام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمیشود. "
سلام،
نوشته ات را خواندم، مثل همیشه طوفانی بود و طوفان زا! مرتضی حرف دلم را زدی دوباره. دوباره از همان پنجره قدیمی با آن نگاره های مثلثی سرت را بیرون آوردی و به "قبرستان نشینان عادات سخیف گرفتار در منجلاب" نگاهی کردی. مرتضی ما خوبیم مثل همیشه اما هوا سرد است، سرد. صبح می شود اما هنوز سرمای شب باقی مانده، انگار نه انگار که صبح شده! شب ها گویی نمی خواهند رنگ سیاهی شان را از رخ صبح برکشند. مخصوصا این ایام، شب ها طولانی ست مرتضی، طولانی! ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
امسال رحمت الهی همه جا رو سفیدپوش کرده، آدم برفی من با چشم های قرمز و چسبی بر دهان! این آدم برفی رو به دهنش چسب زدم، زیادی حرف نزنه، چون معنای رای مردم رو درک نکرده بود!
دوره جدید فعالیت سایت، در مزینان فقط حرف دل خواهم نوشت، انشالله اگر عمری باقی بود، گاهی آخرهفته ها بروزرسانی و اینکه پست های تخصصی به سایت جدید منتقل شد، که بعد از راه اندازی کامل در همین جا معرفی می شود.
ادامه مطلب
روزهای خوبی بود، وقتی نزدیک حرم رسیدم موقع اذان بود، گام هایم را تندتر برداشتم، باورم نمی شد باز هم لیاقت نماز در فیضیه را پیدا کرده باشم، شاید ... آهی ... استغفاری... دعای سحری ... گریه ای ... نمی دانم هرچه بود در فیضیه بودم، حریم کبریا، عصمت اولیا، صفوف عشاق، ... چه بگویم واژه ها ناتوان از شرح عظمت فیضیه اند... ادامه مطلب ...
تعداد بازدیدهای سایت به 2500 رسید، یاد تصویر زیر افتادم. امان از یوم الحساب ... یوم الحسرت ... .در این شب های مقدس بازهم بر سر ایمانم چون بید لرزیدم.
آرمانخواهی انسان مستلزم صبر بر رنجهاست. پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیّارهی رنج ، صبورترین انسانها باشی." سید مرتضی آوینی"