ای کاش ای کاش به خوابم بیایی

تو چه میدانی؟!

تو چه میدانی؟!

این دل

که پشت پیراهنی از گل سرخ پنهان است

چقدر دلتنگ توست


تو چه میدانی؟!

این چشمها چقدر عطر نفسهایت را دنبال میکند

آه ه ه ه خدا چقدر مهربان است

غروب که میشود فانوس ماه را روشن می کند 


تو نمیدانی که روزگار چقدر کوتاه است و چراغهای خوشبختی ِ ما دیری نمی پایند

تو چه میدانی؟!


آه ه ه ه به چشمهای من نگاه کن

رد باران بهار را در آن می بینی؟

نه،رد برگی زرد در پائیز


با کدام خاطره زندگی میکنی؟

هر روز صبح به کدام گلدان آب میدهی؟

از کدام خیابان می گذری؟

حال خودت را از کدام آیینه می پرسی؟

جامه رستگاری ات را در کدام چشمه می شویی؟

به چشمهای من نگاه کن



ای کاش ای کاش،

به خوابم بیایی،

ای کاش صدایم کنی

باور کن!!!

باور کن!!!

چشمهای تو را دوست دارم



راز (1)

نامه ای برای فرزندم ... 


به نام دوست

سلام


می خواهم برایت از یک راز بگویم، رازی که ریشه در دیانت ما دارد، رازی که دیگران را راهی به آن نیست جز مومنان و متقین. 

می دانی این عالم، دنیای عجیبی ست. قوانین خودش را دارد. بهتر بگویم یک ظاهری دارد و یک باطنی. ظاهرش همان چیزی ست که همه می بینیم و بالطبع قوانین حاکم بر ظاهرش. مثلا غنی و فقیر از نگاه ظاهر کسانی هستند که پول دارند و پول ندارند! 

اما باطن، ظهور  و بروز متفاوتی دارد. مثلا در ظاهر، وقتی دلت می شکند، خب حتما ناراحت می شوی، غمگین می شوی، اما در باطن این دل شکستن یک جهش است! جهش از مرحله ای و سطحی به سطحی بالاتر. تو غم دل شکستن را می چشی اما در همان حال یک گام به بالاتر برداشته ای. 

می خواهم بگویم قوانین این عالم را اینگونه بشناس! درکت را تصحیح کن. معیار فهمت از دنیای بیرون فقط آن نباشد که می بینی! فقط آن نباشد که دیگران می گویند! پشت هر واقعه ای که برایت اتفاق می افتد، دنیای پیچیده ای قرار دارد! 


وقتی همه چیز خوب و عالی و بی هیچ مشکلی ست، به راهی که می پیمایی شک کن! 

وقتی در عسر و سختی و گرفتاری و بلاها بودی، به یسری فکر کن که در پس این سختی هاست و تو را فرسنگ ها جلوتر خواهد برد. 

اصلا هروقت خواستی از آنچه هستی یک سطح بالاتر و یک گام جلوتر بروی، بدان که باید سختی بکشی! به دونده ها نگاه کن! کدام دونده ای بدون سختی می تواند دونده شود؟! اول از چند کیلومتر شروع می کند و کم کم به کیلومترها می رسد! یک جاهایی اول کار وقتی بالای 5 کیلومتر می دوی حس می کنی دل و روده ات با هم دارد بیرون می آید! این دویدن را حتما امتحان کن! 


هر جا دلت شکست، بدان گشایشی در امور زندگی ات در راه است!


حالا این امور ظاهری و باطنی را از کجا باید بفهمی؟! راز همین جاست!


خداوند متعال برای هیچ امری ما را رها نکرده! اینجا نیز کسانی را به ماموریتی بزرگ برانگیخته و آنها همانا پیامبران هستند! پیام آورانی از جانب خدا.آنها اصولی را از جانب خدا تحت عنوان قوانین الهی آورده اند که منطبق بر همان باطن عالم است! 


ادامه دارد ... 

مقصد نزدیک است ...

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت

و تو چه می دانی که چقدر دلتنگ صدایت مانده ام ...


باور کن، باور کن چشم های تو را دوست دارم ... 


پی نوشت: 

مهران دوستی را اول بار در نمایشگاه کتاب دیدم، ساده بگویم صادق بود و بی ریا! هنوز گرمای صدایش را در وجودم حس می کنم! 


نمی دانم مهران دوستی چه تفکری داشت، کدام سمتی بود و ... اصلا مهم نیست! مهم این است هیچ وقت صدایش را به بیگانگان نفروخت! شرف داشت! مرد بود! 

همین.



صفین نزدیک است؟! ...



نصرالله با ذکر اینکه «باید روحیه ما بالا و قوی باشد... دیگر به کسانی که پیروزی‌های ما را کم جلوه می‌دهند یا آن را انکار می‌کنند توجه نمی‌کنیم»، گفت: حتی اگر همه شهرها سقوط کنند، عزم ما سست نمی‌شود... خدا این جنگ را بر ما واجب کرده همانطور که قبل از ما بر کسانی که در جنگ «بدر» با رسول‌الله و در دیگر جنگها تا جنگ خیبر بودند واجب کرد... باید راه را تا (جنگ) صفین ادامه دهیم و هر کس ثابت‌قدم بماند، شاید (به مقصد) رسیده باشد».


سه گزینه پیش رو داریم. 1- اینکه بیشتر از چهار سال گذشته مبارزه کنیم. 2- یا تن به تسلیم و ذبح و اسارت زنان و دخترانمان بدهیم 3- یا  اینکه ذلت را بپذیریم و از فاجعه‌ (اشغال فلسطین) به فاجعه دیگر برسیم.. در این جنگ اگر نیمی از ما شهید شوند و نیمی دیگر باقی بمانند و با عزت و کرامت و شرافت زندگی‌ کنند، برای ما بهتر است. حتی اگر در این جنگ، سه چهارم ما شهید شوند و یک چهارم دیگر با شرافت و کرامت بمانند، این بهتر است. (البته) ان شاء الله این تعداد شهید نخواهند شد اما وضعیت فعلی نیازمند فداکاری‌های بزرگ است زیرا هجمه بزرگ است. دیگر اختلاف عربستان و قطر و ترکیه تمام شد، الان همه در جنگ علیه ما متحد شده‌اند.