نامه ای برای فرزندم ...
به نام دوست
سلام
می خواهم برایت از یک راز بگویم، رازی که ریشه در دیانت ما دارد، رازی که دیگران را راهی به آن نیست جز مومنان و متقین.
می دانی این عالم، دنیای عجیبی ست. قوانین خودش را دارد. بهتر بگویم یک ظاهری دارد و یک باطنی. ظاهرش همان چیزی ست که همه می بینیم و بالطبع قوانین حاکم بر ظاهرش. مثلا غنی و فقیر از نگاه ظاهر کسانی هستند که پول دارند و پول ندارند!
اما باطن، ظهور و بروز متفاوتی دارد. مثلا در ظاهر، وقتی دلت می شکند، خب حتما ناراحت می شوی، غمگین می شوی، اما در باطن این دل شکستن یک جهش است! جهش از مرحله ای و سطحی به سطحی بالاتر. تو غم دل شکستن را می چشی اما در همان حال یک گام به بالاتر برداشته ای.
می خواهم بگویم قوانین این عالم را اینگونه بشناس! درکت را تصحیح کن. معیار فهمت از دنیای بیرون فقط آن نباشد که می بینی! فقط آن نباشد که دیگران می گویند! پشت هر واقعه ای که برایت اتفاق می افتد، دنیای پیچیده ای قرار دارد!
وقتی همه چیز خوب و عالی و بی هیچ مشکلی ست، به راهی که می پیمایی شک کن!
وقتی در عسر و سختی و گرفتاری و بلاها بودی، به یسری فکر کن که در پس این سختی هاست و تو را فرسنگ ها جلوتر خواهد برد.
اصلا هروقت خواستی از آنچه هستی یک سطح بالاتر و یک گام جلوتر بروی، بدان که باید سختی بکشی! به دونده ها نگاه کن! کدام دونده ای بدون سختی می تواند دونده شود؟! اول از چند کیلومتر شروع می کند و کم کم به کیلومترها می رسد! یک جاهایی اول کار وقتی بالای 5 کیلومتر می دوی حس می کنی دل و روده ات با هم دارد بیرون می آید! این دویدن را حتما امتحان کن!
هر جا دلت شکست، بدان گشایشی در امور زندگی ات در راه است!
حالا این امور ظاهری و باطنی را از کجا باید بفهمی؟! راز همین جاست!
خداوند متعال برای هیچ امری ما را رها نکرده! اینجا نیز کسانی را به ماموریتی بزرگ برانگیخته و آنها همانا پیامبران هستند! پیام آورانی از جانب خدا.آنها اصولی را از جانب خدا تحت عنوان قوانین الهی آورده اند که منطبق بر همان باطن عالم است!
ادامه دارد ...