عجب (6)

 از حضرت موسى بن جعفر، علیه السلام ، پرسیدم از عجبى که فـاسـد مى نماید عمل را. پس ‍ گفت : عجب (را) درجاتى است . از آنها این است که زینت پیدا کند از براى بنده بدى عمل او، پس ببیند او را نیکو، پس به عجب آورد او را و گمان کند او نـیـکـو عـمـلى کـرده اسـت . و از آنـهاست آنکه ایمان آورده بنده به پروردگار خود، پس منت گذارد بر خدا، و حال آنکه از براى خداست بر او در آن ایمان منت.

  • شـرح عـجـب بـنـا بـه فـرموده علماء، رضوان الله علیهم ، عبارت است از بزرگ شـمـردن عـمـل صـالح و کـثـیـر شـمردن آن و مسرور شدن و ابتهاج نمودن به آن ، و غنج و دلال کردن است به واسطه آن ، و خود را از حد تقصیر خارج دانستن است . و اما مسرور شدن بـه آن بـا تـواضـع و فـروتنى کردن از براى خداى تعالى و شکر ذات مقدس حق کردن بر این توفیق و طلب زیاده کردن عجب نیست و ممدوح است .
  • فـرمـوده اسـت شـیـخ اجـل کـه شـک نـیـسـت کـسـى کـه اعـمـال صـالحـه کـنـد، از قـبـیـل روزه و بـیـدارى شب و غیر آن ، در نفس او بهجت و سرورى حـاصـل شـود، پـس اگر این بهجت براى آن است که خداى تعالى به او عطایى فرموده و نعمت عنایت کرده که آن نعمت و عطا این اعمال صالحه است ، و با این وصف ترسناک باشد از نـقـص آنها و بیمناک باشد از زوال نعمت و از خداى تعالى زیاده طلب کند، این ابتهاج و سـرور عـجـب نـیـسـت . و اگـر ایـن ابـتـهـاج از جـهـت آن اسـت کـه ایـن اعـمـل از اوست و اوست که داراى این صفت است ، و بزرگ شمارد اعمالش را و اعتماد کند بر آنـهـا و خـود را از حـد تـقـصیر خارج داند و به جایى رسد که گویى منت گذارى کند بر خداى تعالى به واسطه این اعمال ، پس این سرور عجب است .
  • هیچ تنهایى ترسناکتر نیست از عجب . شیطان گوید: اگر در سه چیز چیره گردم به پسر آدم باکى ندارم از هر چه بـکـنـد، زیـرا کـه آنـهـا قـبـول نـشـود از او: وقـتـى کـه بـسـیـار شـمـارد عمل خود را، و فراموش کند گناه خود را، و راه یابد در او عجب .
  • بدان که رذیله عجب از حب نفس پیدا شود، چون که انسان مفطور به حب نفس است و سرمنشاء تـمـام خـطـاهـاى انـسـانـى و رذایـل اخـلاقـى حـب نـفـس اسـت .
  • اى عـزیـز، ایـن قـدر لاف خـدا مزن ! این قدر دعوى حب خدا مکن . اى عارف ، اى صوفى ، اى حکیم ، اى مجاهد، اى مرتاض ، اى فقیه ، اى مؤ من ، اى مقدس ، اى بیچاره هاى گرفتار، اى بـدبـخـتـهـاى دچـار مـکـایـد نـفـس و هـواى آن ، اى بـیـچـاره هـاى گـرفـتـار آمال و امانى و حب نفس ـ همه بیچاره هستید! همه از خلوص و خدا خواهى فرسنگها دورید. این قـدر حـسـن ظـن بـه خـودتـان نـداشـتـه بـاشـیـد. ایـن قـدر عـشـوه و تـدلل نـکـنـیـد. از قلوب خود بپرسید ببینید خدا را مى جوید یا خودخواه است ؟ موحد است و یـکـى طـلب ، یـا مـشـرک اسـت ؟ پـس ایـن عـجـب هـا یـعـنـى چـه ؟ ایـن قـدر بـه عمل بالیدن چه معنى دارد؟ ـ عملى که فرضا تمام اجزاء و شرایطش درست باشد و خالى از ریـا و شـرک و عجب و سایر مفسدات باشد، قیمتش رسیدن به شهوات بطن و فرج است چـه قـابـلیـتـى دارد کـه ایـن قـدر تـحـویـل مـلائکـه مـى دهـیـد؟ ایـن اعـمـال را بـایـد مـستور از چشمها داشت . این اعمال از قبایح و فجایع است ! باید انسان از آنها خجلت بکشد و ستر آنها کند.
  • خـداوندا به تو پناه مى بریم ما بیچاره ها از شر شیطان و نفس اماره . تو خودت ما را از مکاید آنها حفظ فرما بحق محمد و آله ، صلى الله علیهم .

"روح الله"

کوی عشق


درس عشق را باید از کسی یاد بگیری که درد عشق کشیده باشد، عشق مدعی زیاد دارد، اما محبت و دوست داشتن به هر قلبی راه نمی یابد. 

این عاشق دل سوخته، بشنو که چه زیبا درس عشق می دهد : 


دانلود 



ریا (5)

 از حـضـرت صـادق ، عـلیـه السـلام ، نـقـل مـى کـنـد کـه فـرمـود: هر ریایى شرک است . همانا کسى که کار کند براى مردم ، مى باشد ثواب او بر مردم ، و کسى که عمل کند براى خدا، مى باشد ثواب او بر خدا.
در معنى ریا و درجات آنشـرح بـدان کـه ریـا عـبـارت از نـشـان دادن و وانـمـود کـردن چـیـزى از اعـمـال حـسـنـه یا خصال پسندیده یا عقاید حقه است به مردم ، براى منزلت پیدا کردن در قـلوب آنـهـا و اشـتهار پیدا کردن پیش آنها به خوبى و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهى .

  • صاحب این ریا اگر در واقع معتقد به آن امرى که ارائه مى دهد نباشد، از جمله منافقین است که مخلد در نار و هلاک ابدى از براى اوست ، و عذابش اشد عذابهاست . و اگر معتقد باشد ولى براى اینکه در قلوب مردم رتبه و منزلت پیدا کند اظهار مى کند، این شخص گرچه منافق نیست ولى این ریا باعث مى شود کـه نـور ایـمـان از قـلب او برود، و ظلمت کفر به جاى آن در قلب وارد شود،
  • بـدان ایـمـان غـیـر از عـلم بـه خـدا و وحـدت ، و سایر صفات کمالیه ثبوتیه و جـلالیـه و سـلبـیه ، و علم به ملائکه و رسل و کتب و یوم قیامت است . چه بسا کسى داراى این علم باشد و مؤ من نباشد: شیطان علم به تمام این مراتب به قدر من و شما هست و کافر است . بلکه ایمان یک عمل قلبى است که تا آن نباشد ایمان نیست .
  • فـرمـود امـام صـادق ، عـلیـه السـلام : آن مـردى کـه عـمـل مى کند چیزى از ثواب را که خواهش ‍ نمى کند به آن کار ملاقات خدا را، فقط ملاحظه مـى کـنـد پـاکـیـزه شـمـردن مردم او را، میل دارد مردم بشنوند آنچه کرده ، پس این کسى که شـریـک قرار داده در عبادت پروردگارش . پس از آن فرمود: هیچ بنده نیست که پنهان کند خوبى را، پس بگذرد روزگار بر او همیشه ، تا آنکه آشکار کند خدا از براى او نیکویى را، و هـیـچ بـنـده نـیست که پنهان مى کند شرى را، پس بگذرد روزگار بر او همیشه ، تا آنکه آشکارا کند خدا براى او شرى را.
  • پـس اى عـزیـز، در کـارهاى خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بکش ، و او را در بـرابر هر پیش آمدى استنطاق کن که آیا اقدامش در خیرات و در امور شریفه براى چیست ؟ دردش چـیـسـت کـه مـى خـواهـد از مـسـائل نـمـاز شـب سـؤ ال کـنـد، یـا اذکـار آن را تـحـویل بدهد؟ مى خواهد براى خدا مسئله بفهمد یا بگوید، یا مى خـواهـد خـود را از اهل آن قلمداد کند؟ چرا سفر زیارتى که رفته با هر وسیله است به مردم مـى فهماند؟ حتى عددش را! چرا صدقاتى را که در خفا مى دهد راضى نمى شود که کسى از او مطلع نشود، با هر راهى شده سخنى از آن به میان آورده به مردم ارائه مى دهد؟ اگر بـراى خـداسـت و مـى خـواهـد کـه مـردم دیـگـر بـه او تـاءسـى کـنـنـد و مـشـمـول الدال على الخیر کفاعله  گردد، اظهارش خوب است ، شکر خدا کند به این ضـمـیـر صـاف و قـلب پـاک ، ولى مـلتـفـت بـاشـد کـه در مـنـاظـره بـا نـفـس گـول شیطنت او را نخورده باشد، و عمل ریایى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. و اگـر براى خدا نیست ، ترک آن اظهار کند که این سمعه است ، و از شجره ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمى فرماید و امر مى فرماید در سجین قرار دهند.
  • واى به حال کسى که با نماز و طاعتش وارد جهنم شود! امان از کسى که صورت صدقه و زکات و صلاتش ‍ صورتهایى باشد که زشت تر از آنها تصور نشود!
  •  امیرالمؤ منین ، علیه السلام ، گفت : سه نشانه است براى ریاکار: بهجت و نشاط دارد وقتى که ببیند مردم را، و کسالت پیدا مى کند وقتى تنها است ، و دوست دارد که ثنا کرده شود در جمیع امورش .
  • انـسـان در نـفـس خـود مـشـاهـده مـى کـنـد کـه وقـتـى تـنـهـاسـت مـایـل بـه طـاعـات نـیـسـت اگـر بـا زحـمـت یـا از روى عـادت هـم عـبـادتـى بـکـند، آن را با حـال نـمـى کـنـد، بـلکـه سـر و دسـت عـمـل را شـکـسـتـه پـاک و پـاکـیـزه آن را تـحـویـل نـمـى دهـد. ولى وقـتـى در مـسـاجـد و مـجـامـع حـاضـر شـد، و در مـحـضـر عـمـومى مـشـغـول آن گـردیـد، آن را از روى نـشـاط و دلچـسبى و سرور و حضور قلب انجام مى دهد. مـایـل اسـت رکـوع و سـجـودش طـولانـى شـده ، مـسـتـحـبـاتـش نیکو انجام گرفته ، اجزاء و شـرایـطـش درسـت مـلاحـظـه شـود.
  • بـدان کـه سـمـعـه ، کـه عـبـارت اسـت از رسـانـدن بـه گـوش مـردم خصال خود را براى جلب قلوب و اشتهار، از شجره خبیثه ریاست.

"روح الله"

جهاد اکبر (4)

سـکـونى از حضرت ابى عبدالله الصادق ، علیه السلام ، حدیث کند که فرمود: همانا پـیـغـمـبـر، صـلى الله عـلیه و آله ، فرستاد لشکرى را. پس چون که برگشتند فرمود: آفـریـن بـاد بـه گروهى که به جاى آوردند جهاد کوچک را، و به جاى ماند بر آنها جهاد بزرگ . گفته شد اى پیغمبر خدا چیست جهاد بزرگ ؟ فرمود: جهاد نفس است .

  • بـدان کـه اول شـرط مـجـاهـده بـا نـفـس و حـرکت به جانب حق تعالى تفکر است .
  • مـنـزل دیـگـر کـه بـعـد از تـفـکـر از بـراى انـسـان مـجـاهـد پـیـش مـى آیـد، مـنـزل عـزم اسـت .
  • اى عـزیـز، بـکـوش تـا صـاحب عزم و داراى اراده شوى ، که خداى نخواسته اگر بى عزم از این دنیا هجرت کنى ، انسان صورى بیمغزى هستى که در آن عالم به صورت انـسـان مـحـشور نشوى ، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است . و جرئت بر مـعـاصى کم کم انسان را بى عزم مى کند، و این جوهر شریف را از انسان مى رباید. استاد مـعـظم ما، دام ظله ، مى فرمودند بیشتر از هر چه گوش کردن به تغنیات سلب اراده و عزم از انسان مى کند.
  • بـدان کـه اول شرط از براى مجاهد در این مقام و مقامات دیگر، که مى توا(ند) منشاء غلبه بـر شـیـطـان و جـنـودش شـود، حـفـظ طـائر خـیـال اسـت . چـون کـه ایـن خیال مرغى است بس پرواز کن که در هر آنى به شاخى خود را مى آویزد، و این موجب بسى از بـدبـخـتـیـهـاسـت . و خـیـال یـکـى از دستاویزهاى شیطان است که انسان را بواسطه آن بیچاره کرده به شقاوت دعوت مى کند.
  • بـهترین علاجها که علماء اخلاق و اهل سلوک از براى این مفاسد اخلاقى فرموده اند این است کـه هـر یـک از ایـن ملکات زشت را که در خود مى بینى ، در نظر بگیرى و برخلاف آن تا چندى مردانه قیام و اقدام کنى و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى ، و بر ضد خواهش آن رذیـله رفـتـار کـنى و از خداى تعالى در هر حال توفیق طلب کنى که با تو اعانت کند در این مجاهده ، مسلما بعد از مدت قلیلى آن خلق زشت رفع شده و شیطان و جندش از این سنگر فرار کرده جنود رحمانى به جاى آنها برقرار مى شود.

"روح الله"


تحصیل و تهذیب (3)

باید از همین حالا، همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که [در] مدارس هست، در مدارس علمى هست، از حالا باید آنطورى که رضاى خداست، آنطورى که دستورات الهى است، از حالا باید خودش را عادت بدهد به اینکه آنطور باشد. یک قدم که براى تحصیل علم برمى دارد، یک قدم هم براى تحصیل اخلاق خوب و تهذیب بردارد. اگر خداى نخواسته عالِمى مهذب نباشد، اگر خداى نخواسته عالمى آنطورى که اسلام مى‏خواهد نباشد، این ضررش از نفعش بیشتر است. تمام ادیانى که مخترَع است و تمام ادیانى که اختراع شده است و کذب است، این اشخاص تحصیلکرده مؤسسش هستند، اشخاصى که در حوزه‏هاى علمیه تحصیل کرده‏اند لکن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمایید رؤساى مذاهب باطله را، مى‏بینید که رؤساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند که درس خواندند، ملّایند لکن مهذب نبودند .

"روح الله"