مقصد و مقصود خلقت کائنات

بشر، گذشته از تحولات فردی و جمعی ، تحولی دیگر نیز دارد که در آن فرد و جمع را از یکدیگر تفکیک نمی توان کرد. عالم هستی ذات واحدی است در حال تحول ، و بشر درپیوند با عالم هستی این سیر تحول کلی را نیز طی می کند. اگرمنتسب است به مولایمان علی (ع) که فرموده «اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر...» این سخن فقط استعاره ای ادبی نیست. تاویل این سخن آن است که در حقیقت این انسان است که او را باید "عالم اکبر "(1) دانست، نه عالمی که بیرون از وجود انسان تا لا یتناهی گسترده است . مفهوم "بیرون " و "درون " اینجا درهم می ریزد. در ظاهر، بشر جزئی از عالم هستی است و اما در باطن، عالم هستی آینه تجولات درونی بشر است.

نباید پنداشت که بشر از سر صدفه دریکی از سیارات یکی از منظومه ها ی خوررشیدی کهکشان کعبه پا به دنیا گذاشته است و فارغ از باقی عالم ، سیر تجولی را در کره زمین طی کرده و اکنون نیز عالم پیرامون ما نسبت به آنچه در این سیاره خاکی میگذرد بی اعتنا ست. اگر بشر رابطه بین تحولات انفسی خود و عوالم آسمانی را در نمی یابد ، نباید بینگارد که چنین رابطه ای وجود ندارد .

عالم ذات واحدی است و غایت آفرینش بشر از غایت کل وجود جدا نیست و اگر در ماثورات دینی ما هست که پس از برقراری حکومت عدل جهانی _ که غایت تکاملی مقام جمعی بشر است _ قیامت صغرا نیز واقع می شود و همه عالم هستی در هم می ریزد و نظام دیگری به خود می گیرد ، و از همین جاست.یعنی هنگامی جهان به مقصد می رسد که آدم _ در مقام کلی خود _ به مقصد تکاملی خویش رسیده باشد .... و این تکامل را به مفهوم متعارف تکامل بیولوژیک ناشی از "تطور انواع " نگیرید ، که آن خرافه ای بیش نیست .

مقصد تکاملی یا غایت آفرینش آدم کجاست؟ من نمی دانم بدون تفکر و تامل در "طرح کلی عالم " چگونه می توان به حقیقت رسید. مورچه ای که تلاش میکند تا آذوقه زمستانش را جمع آورد نه در عالم تامل می کند و نه خود را می شناسد، و همین که بشر در طرح کلی عالم می اندیشد و در جست و جوی حقیقت است معلوم می دارد که او روحآ امکان محیط شدن بر عالم هستی را دارد، اگر چه جسمآ به خاک وابسته است و امکان پرواز نیز ندارد. و حقیقت هیچ چیز را بیرون از طرح کلی عالم نمی توان دریافت، چه برسد به حقیقت وجود انسان را که مظهر همه عوالم است.

خلاف تفکر علمی جدید ، "آدم " خود مقصد و مقصود خلقت کائنات است و همه عالم اکبر عرصه ای است تا این کهکشان کعبه و این منظومه خورشیدی خلق شوند و این سیاره خاکی که نگین انگشتری عالم است و حجت اولین و آخرین خداوند را در خود می پرورد . یعنی همه عالم خلق شده است تا آدم خلق شود و اگر قدمای ما می گفتند که زمین مرکز عالم است ،این سخنی نیست که کوپرنیک و گالیله با یک تلسکوپ بتوانند آن را نفی کنند . "زمین مرکز عالم است " یک حکم تمثیلی است و نباید آن را در کنار احکام علوم تجربی نهاد و حکم به صحت و سقم آن کرد و اگر نه ،با عقل علمی جدید همه معتقداتی که انسان از طریق وحی و تاویل یافته است خرافاتی مضحک بیش نیستند. زبان تمثیل زبانی از یاد رفته است و عقل علمی جدید که به تبع اطلاق احکام علوم تجربی بر کل عالم پدید آمده چه می تواند دریابد که "حیات بشر با حجت الله آغاز شده و به حجت الله پایان میگیرد " یعنی چه؟ این عقل جدید چه می تواند دریابد که "هبوط از برزخ یا بهشت مثالی وجود بشر به ارض اسفل " یعنی چه؟این عقل جدید چگونه می تواند طرح کلی حیات بشر را در قصه آفرینش آدم دریابد؟ و نمی دانم انسانی که تاریخ را بر "انتظار موعود " معنا نمی کند، چگونه می خواهد معانی جنگ ها و صلح ها و تحولات تاریخی و انقلاب هارا در یابد؟ و به راستی من نمی دانم اگر کسی طرح کلی حیات بشر در قصه آفرینش را در نیابد، چگونه می خواهد معتقدات بشر را نسبت به وحی و ارسال انبیا و دین و معاد..... معنا کند؟

پی نوشت:

(1) آیا گمان می‌بری تو یک جثه‌ی کوچکی؟ در حالی که جهان بزرگ‌تر در تو پیچیده شده است.


دروغ را متوقف کنید

دروغ را متوقف کنید

دروغ را به نام مذهب، به نام شهدا، به نام حجاب اسلامی و به نام هر بهانه ای متوقف کنید.

دشمن، دشمن است، نامش، خود گویاست، دروغ می گوید، خدعه می کند، هزار نیرنگ و فریب برای تفرقه و ایجاد انحراف به کار می بندد.

اما عجب از دوست، که در پازل دشمن بازی کند، چون او متوسل به دروغ شود

عزیزان، وبلاگ نویسان مومن و متعهد، درجه داران جنگ نرم، که با خدا معامله کرده اید و برای رضای او قیام کرده اید:

دروغ، دروغ است با هر نیت خیری که باشد

نقل داستان هایی که سند آن بی اعتبار است، و نسبت دادن آن به شهدا، عالمان و اولیا خدا جز تهمت و افترا نیست، نه تنها برای شما حسنه و ثواب نیست که معصیت است.

داستان هایی که دو نفر مومن وقتی به هم می رسند، شرم دارند از آنکه، آن را برای هم تعریف کنند : اینجا را ببینید،


چگونه به نام ترویج حجاب و دین و اخلاق، چنین داستان های مضحک و سرتاسر دروغی را منتشر می کنند؟ متاسفانه این داستان، تنها داستانی نیست که این روزها در وبلاگ ها و سایت های منتسب به افراد مومن و معتقد و همسنگر منتشر می شود، و نمونه های مشابه پیش از این بسیار بوده اند ( داستان ساختگی دختر خارجی که قرآن را آتش زده بود و تبدیل به جانوری عجیب شده بود هنوز از ذهن ها پاک نشده)

شما را به حضرت ولی عصر(عج)، در این موارد و داستان ها، قبل از انتشار کمی تامل کنید، کمی تعقل کنید. 


مزه قرآن

مزه قرآن را تو به ما چشاندی، به حق محمد و آل محمد(ص) همیشه سلامت باشی مرد( عافیت الدنیا و الاخره)

                           آدرس دریافت فیلم ها و همچنین متن و صوت کامل تفسیر قرآن کریم :


www.gharaati.ir


کشتی در این گرداب ها


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 

شب بود 

در ساحل دریای سکر 

پشت دروازه های تاریک 

دلم گیر کرده بود

من بود  و من و دیگر هیچ نبود 

صدای امواج اما 

با دلم بازی می کرد 

 

چشم هایم سوی دیدن نداشت  

اما می شنیدم 

آرام و بی صدا 

 فَإِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ

و ذکر لبم : فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ 

 

دلم اما هنوز برای کهف الحصین می تپید و

غیاث المضطر المستکین

ناگهان

نوری تابید و ...

تنزل الملائکه و الروح 

 

و

بک یا الله ...

بالحجت القائم ... 

 

چشم باز کردم و دیدم 

بر کرانه دریای رحمت الهی،

 منتظرم که دوباره دل به امواج بسپارم، 

در گرداب طوفان های سهمگین 

یا بگذرد 

یا بشکند

 

تا دوست چه خواهد.

القدس لنا

نامه‌تان به من رسید
سخنتان را شنیدم
بله، به خدا
شما همان طور که گفتید
به اذن خدا
وعده‌ی راستین
و پیروزی آینده هستید
برادرانم
شما ریشه‌های تاریخ امت
و خلاصه‌ی معنویت آن هستید

شما تمدن
فرهنگ
ارزش‌ها
عشق
عرفان
و نماد مردانگی امتید
شما جاودانگی سرو در قله‌هایمان هستید
و فروتنی خوشه‌های گندم در دشت‌هایمان

شما همان سربلندی هستید
مانند کوه‌های سربلند لبنان
سرکش و قهار
شما پس از خداوند متعال مایه‌ی امید و دل‌بستگی هستید
چنین بوده‌اید، هستید و خواهید ماند
پیشانی‌های شما را می‌بوسم
که همه را سربلند کردید
دستان شما را می‌بوسم
که روی ماشه‌اند
و خداوند با آن‌ها به سوی قاتلان انبیاء و فسادکنندگان در زمینش تیر می‌اندازد
پای شما را می‌بوسم
که در زمین ریشه دوانده
متزلزل نمی‌شود
و جابجا نخواهد شد
گرچه کوه‌ها از جای بجنبند

برادرانم،
که جمجمه‌های خود را به خدا امانت داده‌اید
و به دورترین نقطه‌ی سپاه نگاه انداخته‌اید
پاسخ من به نامه‌ی شما
تشکر است
که مرا به عنوان یکی از خود
و برادر خود پذیرفتید
چرا که شما همان فرماندهان
سروران
تاج سر
مایه‌ی افتخار امت
و مردان خدایی هستید
که به وسیله‌ی آن‌ها پیروز خواهیم شد
شما وسیله‌ی آزادی اسیران
آزادسازی خاک
و حافظ کیان کشور
آبرو
و شرف هستید
در جنگ اراده‌ها شکست نخواهیم خورد
و جنگ هر چه ادامه یابد ما آماده‌ایم


"سید یمانی"