ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نامهتان به من رسید
سخنتان را شنیدم
بله، به خدا
شما همان طور که گفتید
به اذن خدا
وعدهی راستین
و پیروزی آینده هستید
برادرانم
شما ریشههای تاریخ امت
و خلاصهی معنویت آن هستید
شما تمدن
فرهنگ
ارزشها
عشق
عرفان
و نماد مردانگی امتید
شما جاودانگی سرو در قلههایمان هستید
و فروتنی خوشههای گندم در دشتهایمان
شما همان سربلندی هستید
مانند کوههای سربلند لبنان
سرکش و قهار
شما پس از خداوند متعال مایهی امید و دلبستگی هستید
چنین بودهاید، هستید و خواهید ماند
پیشانیهای شما را میبوسم
که همه را سربلند کردید
دستان شما را میبوسم
که روی ماشهاند
و خداوند با آنها به سوی قاتلان انبیاء و فسادکنندگان در زمینش تیر میاندازد
پای شما را میبوسم
که در زمین ریشه دوانده
متزلزل نمیشود
و جابجا نخواهد شد
گرچه کوهها از جای بجنبند
برادرانم،
که جمجمههای خود را به خدا امانت دادهاید
و به دورترین نقطهی سپاه نگاه انداختهاید
پاسخ من به نامهی شما
تشکر است
که مرا به عنوان یکی از خود
و برادر خود پذیرفتید
چرا که شما همان فرماندهان
سروران
تاج سر
مایهی افتخار امت
و مردان خدایی هستید
که به وسیلهی آنها پیروز خواهیم شد
شما وسیلهی آزادی اسیران
آزادسازی خاک
و حافظ کیان کشور
آبرو
و شرف هستید
در جنگ ارادهها شکست نخواهیم خورد
و جنگ هر چه ادامه یابد ما آمادهایم
"سید یمانی"
روزی که تورا دیدم با خود گفتم که یگانه ی خویش را یافتی پس دیوانه وار عاشقش باش ، عزیز بدارش و تا سرحد مرگ دوستش داشته باش ..... یادم هست آن هنگام که عاشقت شدم باخود پیمان بستم که دیگر در نگاه هیچ کسی که تمنای مهر و توجه دارد ، نگاهی نکنم ، پیمان بستم که تنها نگاه عاشقم را وقف چشمان زیبا و سیمای دلرُبای تو کنم تا فردا روزی پشیمان نباشم ... پشیمان نباشم که چرا آنگونه که لایقش بودی دوستت نداشتم ، پشیمان نباشم که چرا عشقم را ابراز نکردم ، عمل نکردم به آنچه می گویم تا اثباتی باشد بر حرفهای عاشقانه ام ...