گشنگی و عاشقی!



میگن گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره...


روزه گرفتم فراموشم نشدی

شدی دعای سر افطارم ...


نقل از وبلاگ مرد تنهای عاشق! (امیرحسین) 



پی نوشت از مزینان :


           گویند زعشق کن جدایی

کاینست طریق آشنائی

من قوت ز عشق می‌پذیرم

گر میرد عشق، من بمیرم

پرورده عشق شد سرشتم

جز عشق مباد سرنوشتم

آن دل که بود ز عشق خالی

سیلاب غمش براد حالی

یارب به خدائی خدائیت

وانگه به کمال پادشائیت

کز عشق به غایتی رسانم

کو ماند اگر چه من نمانم

از چشمه عشق ده مرا نور

واین سرمه مکن ز چشم من دور

گرچه ز شراب عشق مستم

عاشق‌تر ازین کنم که هستم

گویند که خو ز عشق واکن

لیلی‌طلبی ز دل رها کن

یارب تو مرا به روی لیلی

هر لحظه بده زیاده میلی

از عمر من آنچه هست بر جای

بستان و به عمر لیلی افزای

پی نوشت پی نوشت! : 

مصرع آخر دعای فوق را امسال شب نیمه شعبان، مردی که نزدیک به  محراب مسجد جمکران نشسته بود، با سوزی بی نهایت از پروردگار، نسبت به محبوبش طلب می کرد.