بلند شو زینب جان

عصر عاشورا علم در دست توست ...

بلند شو زینب جان،

رسالت شما آغاز شده عمه جان،

قراره بار امامت رو به دوش بکشید،

بانو، قراره امروز همه موهاتون سفید بشه،

قراره شما هم مثل مادرتون، فاطمه زهرا(س)

حجت الله علی الحجج باشید، قراره حافظ حجت الله باشید

عصر عاشورا علم در دست توست ...

بلند شو زینب جان،

از عصر عاشورا ماتم ما هم شروع میشه

این غم شام غریبان شما، با همه غم ها فرق می کنه

قلب نازنین بقیه الله، این روزها ...

بلند شو زینب جان     



پی نوشت: 

والله هرگز بین رسالت حسین(ع) و زینب(س) هیچ تفاوتی ندیدم، جز اینکه در امتداد هم بوده اند، رسالت حسینی و زینبی نداریم، رسالت امامت داریم و اینکه از مقطع شهادت آقا اباعبدالله، تا بهبودی امام سجاد(ع)، خانم زینب(س)، رسالت امامت رو بر دوش می کشیدن.



خطاب به قصاب گفت: آب دادی که میخوای ذبح کنی؟

به قصاب برخورد! و گفت: من مسلمان هستم. احکام اسلام را بلد هستم.

و سپس پاسخ شنید؛ اگر رسم مسلمان ها اینگونه است،  پس چرا به بابای من آب ندادند... 

و اینگونه بود روضه های امام سجاد علیه السلام، پس از واقعه کرب و بلا ...

آب می دیدند گریه میکردند... 

طفل شیرخوار می دیدند گریه میکردند....



پی نوشت :

به یاد لحظه ی غریبی که امام سجاد(ع) در عصر عاشورا رو به بدن های پاره پاره ایستاد و فرمود :  من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد