کمین جولای 82

آیا تو هم می شنوی؟ صدای حاج احمد را می گویم، از انتهای سلولش در حیفا بود یا قدس شریف نمی دانم، مریوان بود یا قبل از عملیات بیت المقدس،...

 

 

"وصیت نامه ها در جیب، دنیا سه طلاقه، پیش به سوی ... "

خواستم برایت غم نامه بنویسم حاجی، خواستم بنویسم همان ها که تو را در بند دارند برای رون آرادشان زمین و زمان را به هم دوختند اما ما در این 32 سال برای تو فقط بیانیه دادیم،

خواستم بنویسم حاجی شرمنده که به یادت نبودیم، اصلا شرمنده که هنوز بعضی هامان نمی شناسیمت،

خواستم برایت بگویم، از همان نقطه چین هایی به نام مرز که مسلمانان را هزار تکه کرده، ما بعد از تو به رسمیت شناختیمش.

خواستم بنویسم برایت دعا می کنیم که هر چه زودتر برگردی ...

اما نه،

تو به غم نامه من نیازی نداری، این ما هستیم که در منجلاب دنیا غرق شدیم، ماییم که زندانی هستیم، تو آزادی تو آزاده ای حاجی ...

راستی موسوی هنوز هم دعای توسل می خواند؟ شب ها با صدای او گریه می کنید نه ؟

حاجی 60 سالت شده، دیگه خیلی پیر شدی، حاجی تو را قسم به مولا علی(ع)، سر یکی از آن افطارهای غرق حضورت، برای ما دعا کن، دعا کن که از این بند تاریک و ترسناک خلاص شویم ...  

 

عاشق مجنون، حمید آقای داوودآبادی "کتاب کمین جولای 82" را در فضای وب منتشر کرد

دانلود PDF

دانلود Word

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد