حسد (8)

حـسـد حـالتـى اسـت نـفـسـانـى کـه صـاحـب آن آرزو کـنـد سـلب کـمـال و نـعـمـت مـتـوهمى را از غیر، چه آن نعمت را خود دارا باشد یا نه ، و چه بخواهد به خودش برسد یا نه.

  •  چه که صاحب آن مى خواهد از براى خـود نـعـمـتـى را کـه در غـیـر تـوهـم کـرده اسـت ، بـدون آنـکـه مـیـل زوال آن را از او داشـتـه بـاشـد. و ایـنـکـه گـفـتـیـم کـمـال و نـعـمـت مـتـوهـم زیـرا کـه لازم نـیـسـت آن چـیـزى را کـه حـسـود مـیـل زوال آن را دارد کـمـال و نـعـمـت بـاشـد فى نفسه ، چه بسا چیزهایى که فى نفسه از نـقـایـص و رذایـل اسـت ، ولى آن را کـمـال گـمـان کـرده زوال آن را مى خواهد. یا آنکه چیزى از نقایص انسانیه و کمالات حیوانیه است و حسود چو در حـد حـیـوانـیـت است آن را کمال داند و زوال آن را مى طلبد. مثلا در بین مردم کسانى هستند که فـتـاکـى و خـونـریـزى را هـنر دانند! و اگر کسى چنین باشد به او حسد ورزند. یا بذله گـویـى و هـرزه سـرایـى را کـمـال پـنـدارنـد و بـه آن حـسـد مـى کـنـنـد. پـس میزان توهم کـمـال اسـت و گـمان نعمت ، نه خود آنها. مقصود آن است که شخصى که در غیر نعمتى دید، چه واقعا نعمت باشد یا نباشد، و زوال آن را مایل بود، چنین شخصى را حسود گویند.
  •  و همانا حسد هر آینه مى خورد ایمان را چنانچه آتش هیزم را مى خورد.
  • اى عـزیـز، اولا مگذار مفاسد اخلاقى یا عملى در مملکت ظاهر و باطنت وارد شود که این خیلى سـهـلتـر است از آنکه بعد از ورود بخواهیم اخراج آنها کنى ، و همانطور که دشمن را اگر نـگـذارى وارد سرحد مملکت گردد یا وارد قلعه شود آسانتر است دفع آمدن تا بعد از وارد شـدن و بـرج و بـارو را گرفتن در صدد دفع و اخراج برآیى . و اگر وارد شد، هر چه دیـرتـر در صدد دفع برآیى زحمتت زیاد مى شود و قوه داخلى رو به نقصان مى گذارد. شـیـخ جـلیل ما و عارف بزرگوار، آقاى شاه آبادى ، روحى فداه ، فرمودند که تـا قـواى جـوانـى و نـشـاط آن بـاقـى اسـت بـهـتـر مـى تـوان قـیـام کـرد در مـقـابـل مـفـاسد اخلاقى و خوبتر میتوان وظایف انسانیه را انجام داد. مگذارید این قوا از دست بـرود و روزگـار پـیـرى پـیـش آیـد کـه مـوفـق شـدن در آن حـال مـشـکـل اسـت.
  •  علاج عملى نیز از براى این رذیله فـضـیـحـه اسـت و آنچنان است که با تکلف اظهار محبت کنى با محسود و ترتیب آثار آن را دهى ، و مقصودت از آن علاج مرض باطنى باشد. نفس تو را دعوت مى کند که او را اذیت کن ، تـوهـین کن ، دشمن داشته باش ، مفاسد او و مساوى او را به تو عرضه مى دارد، تو به خـلاف مـیل نفس به او ترحم کن و تجلیل و توقیر نما، زبان را به ذکر خیر او وادار کن ، نیکوییهاى او را بر خود و بر دیگران عرضه دار، صفات جمیله او را خاطر نشان خود کن . 

"روح الله"