آمار بازدید + نکاتی برای تاجرپیشه گان
تعداد بازدیدهای سایت به 2500 رسید، یاد تصویر زیر افتادم. امان از یوم الحساب ... یوم الحسرت ... .در این شب های مقدس بازهم بر سر ایمانم چون بید لرزیدم.
نازنین مادرم می گفت :"خدا مثل ما آدم ها نیست که، بزرگه رحیمه ، توکلت فقط به خودش باشه، کار رو به خودش بسپار"
شاید شاید تا مدتی اصلا ننویسم. حالم خوب نیست. هوای دلم ابری ست.
خداوندا ای کاش به جای تمام بندگانت از ازل تا ابد ، روزه می گرفتم و نماز می خواندم، ای کاش تو و عشق تو رو را تا ابد فریاد می زدم. اگر به طاعت تو لایق نباشم پس به چه می ارزم ؟ ای کاش خاک بودم ... ای کاش خاک بودم ... یا لیتنی کنت ترابا...
پی نوشت : این هم کلام مولانا در جواب تاجر پیشه گان با خدا (آنها که می خواهند با ذات اقدس الهی معامله پایاپای کنند!)
در آدمی عشق ی و دردی و طلب ی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود؛ نیاساید و آرام نیابد. این خلق به تفصیل، در هر پیشه و حرفتی و صنعتی و منصبی، تحصیل ِ علوم و نجوم و غیره می کنند و هیچ آرام نمی گیرند، زیرا آنچه مقصود است، به دست نیامده است. آخر معشوق را دل آرام می گویند؛ یعنی که دل به وی آرام گیرد. پس به غیر چون آرام و قرار گیرد؟ این جمله خوشی ها و مقصود ها، چون نردبانی ست و چون پای های نردبان؛ جای اقامت و باش نیست! از بهر ِ گذشتن ست. خنک او را که؛ زودتر بیدار و واقف گردد تا راه ِ دراز بر او کوته شود و درین پای های نردبان، عمر ِ خود را ضایع نکند.
| مولانا جلال الدین محمد مولوی |
--------------------------------------
-------------------------------------
چه در دل من
چه در سر تو
من از تو رسیدم به باور تو
تو بودی و من، به گریه نشستم برابر تو
به خاطر تو
به گریه نشستم
بگو چه کنم ...
با تو ، شوری در جان
بی تو ، جانی ویران
از این ، زخم ِ پنهان
می میرم ...
نامت در من باران
یادت در دل طوفان
با تو ، امشب پایان
می گیرم ...
نه بی تو سکوت
نه بی تو سخن
به یاد ِ تو بودم
به یاد ِ تو من
ببین غم ِ تو رسیده به جان و دویده به تن
ببین غم ِ تو رسیده به جانم ،
بگو چه کنم...
شعر از : عبدالجبار کاکایی
